یادداشت های پراکنده

نیمکت همیشه تنها بود ,چون کهنه شده بود هیچ کس از آن استفاده نمی کرد.چوب هایش ترک برداشته بود , میخ هایش زنگ زده بود و دسته هایش پر شده بود از انواع یادگاریها...


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:, توسط مژده| |

می خواهم متفاوت باشم  خودم باشم نه چیزی که برایم دیکته می کنند.مگر چه می شود آدم کاری را انجام دهد که خودش دلش می خواهد؟


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:, توسط مژده| |

کلبه ایی می سازم    

                    سراسر پیچک و یاس   

                                             سقفش را با عشق     دیوارش را با گرمای دلم    


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:, توسط مژده| |


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:, توسط مژده| |

وقتی داریم یکی رو تاب میدیم حواسمون باشه اینقدر تند هلش ندیم که بیفته و لذت تاب خوردنو یادش بره ....

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:, توسط مژده| |

حتما نباید واسه دوست داشتنمون یه چیز بزرگ و عجیب و غریب مثال بزنیم.

معیار سنجش دوست داشتن من:


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:, توسط مژده| |

روی تپه ای نشسته ام و عبور قطار را تماشا می کنم که از بین درختان و کوه ها رد می شود.


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, توسط مژده| |

تا اسم این کلمه میاد ذهنمون به سمت شغل و درآمد و سمت میره.


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, توسط مژده| |

 

توی کهکشان زندگی هر فردی همیشه یکی هست که بدرخشه و توی زندگی آدم تاثیر بذاره.


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, توسط مژده| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:, توسط مژده| |


Power By: LoxBlog.Com